|
نجوا |
paskocheh
|
Friday, October 04, 2002
اين شعر رو منزل يکي از دوستان ديدم
که زير عکسي از شاملو نوشته شده بود براي شما نوشتم بخوانيد و لذت ببريد جاده ها با خاطره قدم هاي تو بيدار است که روز را پيشواز مي رفتي هر چند سپيده تورا از آن پيشتر دميد که خروسان بانگ سحر کنند احمد شاملو سه شنبه, سپتامبر 10, 2002 11:39:58 Parand_hk@yahoo.com
از مهتابي
به کوچه تاريک خم مي شوم و به جاي همه نوميدان مي گريم آه من حرام شده ام . با اين همه اي قلب دربه در از ياد مبر که ما من وتو عشق را رعايت مرده ايم از ياد مبر که من و تو انسان را رعايت کرده ايم خود اگر شاهکار خدا بود احمد شاملو 10/سپتامبر/2002 11:55:01
Wednesday, October 02, 2002
خطابه تدفين غافلان هم سازند تنها توفان کودکان نا همگون می زايد. هم ساز سايه سان اند محتاط در مرزهای آفتاب. در هيات زندگان مرده گان اند. شاملو Parand_hk@yahoo.com
|