نجوا


paskocheh
My Photo Site Zedenoor
gisgolab
kochehbaghsabz
siavashgd
pedrams
sadeghhedayatcom
botri

nafesehaftab

sangebozorg

Sepidy

hiiiva

akkasee

iranphotomuseum

photo.net

imaging-resource

LINK

LINK

LINK



 


Thursday, February 06, 2003

تـنها ماندم

تـنها ماندم،

همدمی داشتم از ديرين
حال ندارم او را
او به راهی رفته است ، من نيز در راهی
ديده ام تر گشته
وسعت فاصله ها پيرم گردانده
وسعت فاصله ها را برگهای رنگ به رنگ
پاييزی لگد شده زير پای عابران می دانند
وسعت فاصله را چلچله دريافته است
برگها می دانند رنگ جدايی چه رنگ است
چلچله هم می داند زيرا که هنگام بازگشت
مسرورانه خواهد خواند
خوش به حال چلچله ها که باز می گردند
خوش به حال برگها ،
دوباره خواهند روييد ،
بال من شکسته است پرهايم ريخته از
فرط درد اين همه فاصله ها
آن قدر اشک از ديده ام فرو ريخته ،
که از ديدن باز مانده ،
و راهم را همچو چلچله نخواهم يافت
آخر اين فاصله را بهر چه سودی آفريدند
مگر زجر از اين فزونتر نيز هست

کاش دو بال به وسعت واژه های
آفريده شده از بهر جدايی داشتم
تا به آن سو بپرم بروم تا ته فاصله ها ،
تا در رگهايم واژه هست
از بال زدن باز نايستم

او را می خواهم به قيمت چشمانم
که کور باشند در هنگام وصال
تنها هرم يک دم مرا کافی است

لمس دوباره يک دست خيس و عرق
کرده با دستانم ،
تمام فاصله ها را خواهد کشت

ای کاش مشهود می گشت بر من او
ای کاش ديده ام تر می گشت در هنگامه ديدارش
ای کاش ، ای کاش .
چه کنم تنها ماندم .
ای کاش .....



Comments: Post a Comment

صفحه اصلي :: آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?          

نجوا (Archives)




نجوا


LINK
LINK
LINK
LINK
LINK
LINK
LINK



 


آرشيو


This page is powered by Blogger. Isn't yours?