نجوا


paskocheh
My Photo Site Zedenoor
gisgolab
kochehbaghsabz
siavashgd
pedrams
sadeghhedayatcom
botri

nafesehaftab

sangebozorg

Sepidy

hiiiva

akkasee

iranphotomuseum

photo.net

imaging-resource

LINK

LINK

LINK



 


Thursday, March 13, 2003

بر بلندای سکوت من تو چرا آواز می خوانی

اين منم که در بقضم جز تو نيست هرگز
و تو اينگونه به من سرد می نگری همچون سنگ

اين منم

آنکه سبزی به تو داد و زرد گشت
آنکه نفس داد و خود مرد

آنکه واژه داد و خاموش گشت
آنکه ماند و رهايت نکرد

اما

تو که سبز شدی و رها ساختی
تو که نفس کشيدی و کشتی

تو که گويا شدی و خاموش کردی
تو که رفتی و پر گشودی

تو که نماندی و يادت ماند
تو که رفتی و بقض به جا نهادی بر من

تو که سرخی گونه هايت را در چشمم به يادگار گذاشتی
تو که ترانه گفتارت را در گوشم به جا نهادی

تو رفتی و من ماندم

ريشه ام خشک نگشته است هنوز
واژه هايم رمقی دارند که دو خط دلتنگی بهر اين
بينوا دل فرسوده بگويند باز

تو چقدر دل سياه شده ای که دلم را بردی و باز پس ندادی هرگز

من چقدر گريزانم
زيرا که می ترسم کسی ببيند درون سينه ی من دل نيست

و بگويند چرا ؟

آه ،کاش می شد دل را باز پس می داد .


Comments: Post a Comment

صفحه اصلي :: آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?          

نجوا (Archives)




نجوا


LINK
LINK
LINK
LINK
LINK
LINK
LINK



 


آرشيو


This page is powered by Blogger. Isn't yours?