|
نجوا |
paskocheh
|
Wednesday, September 24, 2003
شهريورماه، آخرين ماه تابستان
شهريورماه او آمد شهريورماه آنکه آمد ز دستم رفت شهريورماه يافتم که تنها شدم شهريورماه، قطاری مرا بسوی تنهايی برد شهريورماه، راحت شدم از دست خودم و دلم شهريورماه، دلتنگی هايم پرکشيد شهريورماه آمد يادمان باشد کيف و کفش مدرسه بخريم شهريورماه بود به اينجا آمديم و مانديم شهريورماه ششمين ماه سال مهر اولين فصل برد خيز مهر آمد و من شاد شدم مهر ماه بوی وصل آمد و دلشاد شديم مهر ماه بود آغاز عظيم ديگری رخ داد مهر ماه بود دور شد از من و به ديگری پيوست و احساس تنهايی کردم اما دلگير نبودم مهر ماه هفتمين ماه سال آبان
Wednesday, September 10, 2003
تير بوی گرما داشت
تيرماه اولين ماه تابستان، او هم آمد تيرماه خواهر ديگرم آمد تير، سفر رفتم با آنها که دورند اما بس نزديک تيرماه ميوه بسيار چيدم از شاخه تير، آخرين روزش روز وداع بود تيرماه ، چه سخت گذشت با آن آفتاب سوزانش تيرماه چهارمين ماه سال مرداد، ماه مشهود مرداد که می شود می خواهم هديه بخرم بگويم آمدنت سبز مرداد ماه ، از همه دورم تنها می توانم صداهاشان را بشنوم مرداد ماه ، عکس های قديمم را مرور می کنم و بقض مرا می بلعد مرداد ماه پنجمين ماه سال
|