|
نجوا |
paskocheh
|
Wednesday, September 24, 2003
شهريورماه، آخرين ماه تابستان
شهريورماه او آمد شهريورماه آنکه آمد ز دستم رفت شهريورماه يافتم که تنها شدم شهريورماه، قطاری مرا بسوی تنهايی برد شهريورماه، راحت شدم از دست خودم و دلم شهريورماه، دلتنگی هايم پرکشيد شهريورماه آمد يادمان باشد کيف و کفش مدرسه بخريم شهريورماه بود به اينجا آمديم و مانديم شهريورماه ششمين ماه سال مهر اولين فصل برد خيز مهر آمد و من شاد شدم مهر ماه بوی وصل آمد و دلشاد شديم مهر ماه بود آغاز عظيم ديگری رخ داد مهر ماه بود دور شد از من و به ديگری پيوست و احساس تنهايی کردم اما دلگير نبودم مهر ماه هفتمين ماه سال آبان
Comments:
Post a Comment
|