|
نجوا |
paskocheh
|
Wednesday, October 08, 2003
چند وقت بود ننوشته بودم خودکارم رو برداشتم و نوشتم :
داشتم فکر می کردم با خودم خدا ما رو واسه دلتنگی آفريده ، هر کاری انجام بدی آدم دلش تنگ ِ واسه يه چيزی آدما يه فانوس دلتنگی تو دلشون دارن که هميشه سوسو می کنه فکر نمی کنم هيچ وقت از سوسو بيفته اون موقع هم که هر چيزی و هر کسی که دلش واسش تنگ می شه کنارش باشه دلش واسه يه جای ديگه تنگ می شه واسه يه چيز ديگه که ديگه اون دلتنگی خيلی سختِ ازش رها شدن چون وقتی راحت می شه ازش که بهش رسيده باشه بعضی اوقات نزديک هم می شی ولی خودت نمی دونی اون دلتنگی از نوعی هستش که رسيدن بهش باقی دلتنگی ها رو پس می زنه ولی ما آدم ها ی اين دوره هممون دلتنگيهامون توی جيبمون حا می گيره نهايتش با سريعترين راه يجوری رفع می شه کاش می شد همه اون دلتنگی رو که قد يه دريا ، نه قد همه چيزِ هست رو درمونی واسش پيدا کنيم . يا حق 19/6/82
Comments:
Post a Comment
|