نجوا


paskocheh
My Photo Site Zedenoor
gisgolab
kochehbaghsabz
siavashgd
pedrams
sadeghhedayatcom
botri

nafesehaftab

sangebozorg

Sepidy

hiiiva

akkasee

iranphotomuseum

photo.net

imaging-resource

LINK

LINK

LINK



 


Sunday, December 21, 2003

شب يلدا خوش بگذره

دلم می گيرد از اين شاخه آن شاخه
که يک گنجشک بر روی خويش ننهادند
طفلکی ها را به نيرنگ اين باد لرزاننده شاخه
از جای خويش رهاندند

دلم می گيرد از اين فصل سرد و پر وحشت
دلم می گيرد از باد پر نجوای ِ درد آلود
دلم می گيرد از اين مردم که
لبان خويش را به دندان سخت گرفتند و
لب از لب نگشوده اند هرگز .

دلم می گيرد از باران که ديگر يارای شستن
اين همه درد دل را به چشم خويش نمی بيند و
جز گل کردن اين سو و آنسو نمی داند ، ز ِ دستانی
که روزی روشنی ميان من و اين کوچه قسمت
کرده بودند، افسوس

دلم از هر چه روزی يارم بود گرفته
دلم از اين نواهای دل انگيز که اکنون جز ملالی
بر دو چشم و اين دل پيرم ندارد سخت می گيرد .

دلم می گيرد از فرط جدايی ها ميان من و سيمای خودم
و اکنون که نظاره کنان چهره ام هستم
ميان زلال آينه قدی ديوار اين خانه ،
نمی يابم همان آشنا ديرينه را ای وای .

از اين حرف ها دلم می گيرد که می گويند
شيرين نيستی، همچو ديروزت،
چقدر تلخ گشته ای امروز
و هر روزه .
دلم می گيرد از اين فصل پر ز ِ سيلاب گذشته های
دور و نزديکم
که جز اندوه بر دلم چيزی نمی آرند
ای افسوس .
دگر از اين افسوس هم دلم می گيرد، دگر
نجوای خود را بر دشت لب ، خشک و
ترک بسته می يابم

دلم می گيرد از اين باد که با هو هوی بد يمنش
تمام نحسی اين روزگار تيره را
با خويش به ارمغان آورده بر صورتم می کوبد ،
ای صد افسوس
دگر از اين دل هم که روزی مونسم بوده دلم می گيرد
دلم سخت از شما نيز می گيرد

و اين دل که صد افسوس بر دل دارد
همچو ديروزم به رحم آمده دست بر گردن باد می اندازد
می گويد : دوباره می آيی و افسوس مرا بر لبم نجوا کنان
در کوچه های اين شهر بی رنگ تر ز هر رنگ
بگردانی ، می آيی؟ و صد افسوس ...

Comments: Post a Comment

صفحه اصلي :: آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?          

نجوا (Archives)




نجوا


LINK
LINK
LINK
LINK
LINK
LINK
LINK



 


آرشيو


This page is powered by Blogger. Isn't yours?