|
نجوا |
paskocheh
|
Tuesday, April 12, 2005
سه قطعه بي عشق
عشق را در چشمان تو پنهان ديده ام هنگام لبخند عظيم سپهر بوی عشق از آسمان خانه چشمانت بيرون می طراود عطر عشقت بستر هر لحظه عمرم را به ارمغان آورده کورسوی اميد را مگير از من ای هميشه محبوبم ای همه خوب 15/9/80 می بينم هر لحظه تو را ، و ديدار هر باره ات در خيالم در نبود تو تسکين درد های دل من در لحظه لحظه های دوريم از توست ای تنها واژه تسکين بقض من لبخند لبانم در هر لحظه ديدن تو می شکفد هيچگاه مستی هر لحظه با تو بودن را از ياد نخواهم برد ای شقايق دشتهای ذهن من تا آن زمان که دمم از سينه بر نيايد . 19/9/80
Comments:
Post a Comment
|