|
نجوا |
paskocheh
|
Wednesday, June 29, 2005
ماه
ماه ، دلگیری ؟ از ابر تیره ؟ همدردیم . دل من هم ابری است ، ابری پر باران . و من در حسرت قطره تو در حسرت نسیم . 22/02/84 01:15 بامداد پرند خوش نفس
Saturday, June 25, 2005
بدان
بدان کجا اشک می ریزی قطرات پاک وجودت را بیهوده ملغزان به روی دشت گونه ات . اشک هایت را رها مکن زیرا با ریختن هر قطره اشک ِ پاک جایی برای سپیدی یا سیاهی میان قلبت باز می شود کدامیک نصیبت می گردد ؟ 19/03/1384 15:30 pm پرند خوش نفس
Thursday, June 16, 2005
حسرت
ای کاش دمی از ترنم نگاه تو چشمان بی فروغ من آرام شوند یا از طلوع گفتار از سمت مشرق لبان تو جوانه های دل من نیز آشکار شوند ای کاش صدای گام های تو می درید کشاکش تنهایی مرا یا با دیدن سایه ای از صدای تو لبهای خسته من بیدار شوند ای کاش آخرین نگاه من نشانی داشته باشد از عمق نگاه تو تا پلکهایم با آن بُهت بیهوده شان از خواب بیدار شوند ای کاش دستهای مرا دریا ی ِ مهر تو می برد با خودش تا لبان تشنه ی قلب کوچکم برای همیشه سیراب شوند ای کاش آن روز که گفتی هستم و می خواهمت ، تمام نمی گشت تا دستهایم از این تلاطم افکار و کابوس نداشتنت بیدار شوند ای کاش نمی آمدی تا بروی روزی از برم پر شتاب تا که از وهم اینهمه رویای آمدنت برای همیشه بیدار شوم . 19/03/84 پرند خوش نفس pm 20:00
Thursday, June 09, 2005
آی عشق معنايت چيست ؟ 2
عشق ، ديروز معنی اش كردم شما نپسنديد اما اينها جزيی از واقعيتی است كه به اسم عشق می نامندش نه به معنا . عشق يعنی اولين نگاه كه در هم می ريزدت ، چنانكه گویی بی او زندگی حرام گشته . عشق يعنی اولين سلام سلامی كه می مانی ، زيباترين جواب برايش چه خواهد بود . عشق يعنی اولين تبسم لطيف ، تمام موهای بدنت سيخ شده نمی دانم چشمهايت تو را لو داده اند . عشق يعنی اولين خيره شدن بی اختیار به آسفالت جایی که دیروز ایستاده بودی عشق یعنی اولین قرار و دیدن چهره ای که گویی ، مریمی است که برای تعمید روحت آمده . عشق یعنی اولین خلوت آهی از سر راحتی کشیدن هیچکس نیست تو را ببیند که چه خوشی عشق یعنی اولین آغوش قلبت تند می زند بدنت گرمایش را آمیخته با او. عشق یعنی اولین بوسه آه لبانت چه داغ بود و شیرین . عشق یعنی اولین بستر من و او بازی با خُنکای ملحفه ، از بازی های کودکانه ام شادترم می کند . عشق یعنی اولین وداع می بینمت دوباره ، تا دوباره عشق یعنی همان شب که دلت هُری ریخت ، چیزی می خواست که نداشتش . عشق یعنی تپش های قلب من ، در هر بار دیدنت عشق یعنی قلب کوچک تو که در اولین آغوش ، انعکاس تپش هایش را دوستت دارم معنا کردم عشق یعنی شادی اشکی که از اولین آغوش فارغ شد . عشق یعنی تو که هنوز هستی در خاطرم ، اما از برم رفته ای . عشق یعنی یاد تو آغوش تو ، لبان تو بوسه هایت عشق یعنی قهرهایت که به دقایقی نمی انجامید عشق یعنی همان لحظه که گفتی دوستت دارم و من عاشق شدم و مُردم . عشق یعنی مرگ ، اگر بی تو باشم . آی عشق معنایت چیست ؟ 26/7/1384 پرند خوش نفس 00:45 بامداد
Sunday, June 05, 2005
آی با توام
آي با توام ، بله با تو بله بله سرخي گونه هايت پيدا نيست نكند دلتنگي ؟ آري ، چهره ات غمگين دارد ، همچوآسمان پاييز گونه هايت زردند ، مثل برگ هاي خشك خزاني چنار مي دانم دلت گرفته دلكم ، من نيز دلتنگم .
|