نجوا


paskocheh
My Photo Site Zedenoor
gisgolab
kochehbaghsabz
siavashgd
pedrams
sadeghhedayatcom
botri

nafesehaftab

sangebozorg

Sepidy

hiiiva

akkasee

iranphotomuseum

photo.net

imaging-resource

LINK

LINK

LINK



 


Friday, December 24, 2004

آی آغازها
پايانتان را نبينم ، طاقتش با من نيست
آی پايان ها ميلاد ِ آغاز ديگری باشيد .

20/08/1383 23:13 شامگاه

Tuesday, December 21, 2004

به بالا نگاهی بينداز ،
ببين آسمان را ابرها فرا گرفته اند .

ابرها پلك های تو را نيز فراگرفته اند .
قطره های باران ارمغان كدام يك خواهد بود ؟

12/08/1383 - بامداد 12:47

Friday, December 17, 2004

از عشق چيزی بگوی 1
از آن لحظه كه چيزی آمد پديد .
از آن لحظه كه در قلبت چيزی روييد .

از شوق چيزی بگو
از آن لحظه كه پلكهايت را بسته نمی ديد .
از آن لحظه كه نگاهت چيزی می جوييد .
از مهر چيزی بگو
از آن لحظه كه لبخندی به لبهايت آمد پديد .
از آن لحظه كه برقی ميان چشم هايت می شد ديد .

از عشق چیزی بگوی
از آن لحظه كه ازدهام افكارت تو را در هم پيچيد .
از آن لحظه كه دلت تنها برای يك چيز می تپيد .

از ناگفته هایت چيزی بگو
از آن لحظه كه كلام از فرط شوق ميان لبانت گم گرديد .
از آن لحظه كه از چشمهايت ، گفته هايت را تراويد .
از عشق چیزی بگوی
از آن لحظه كه جنبش نبضت ميان تنهایی و ياد آمد پديد .
از آن لحظه كه اشك بر گونه هايت سريد .

1- برگرفته از احمد شاملو پرندخوش نفس 12/09/1383 - 04:00 صبحگاه

Sunday, December 12, 2004

امروز ميلاد خالق واژه های ژرف است
احمد شاملو - الف بامداد
من نه در حدش هستم که بخوام چيزی بگم در مورد شاملو و نه چيزی دارم که بگم
خود گوياست شاملو .
تنها می تونم بگم بسيار بسيار دوستش دارم و صد و هزاران حيف که از دست ما
رفت و قدر ندونستيم .
فقط اينو بهش تقديم می کنم از صميم قلب

انسان از آغاز می ماند
به جوانه ای سبز ميان گلدانی
با گونه هايی خنک از نسيم
لالای مادر
روحش شاد .
Shamlo web sait
http://www.shamlu.com/Official%20Site%20of%20Ahmad%20Shamlu_fichiers/poof.gif">.
پرند خوش نفس

Wednesday, December 08, 2004

سوز سردِ تو خيابون


سوز سردِ تو خيابون
مخمل نم نم بارون

ديدن پرنده ی خيس
وحشت از مرگ تو پاييز

ديگه از خاطره تو
يك زخم رو سينه مونده
از تموم با تو بودن
حسرتم برام می مونه

ديگه تو رفتی و ما رو
توی تنهايی گذاشتی
توی حوض خاطره هام
ماهی مرده گذاشتی

برای من كه دچارم
دچار ِ بودن با تو
ديگه سختمه ، نمی شه
حتی يك نفس بی تو كشيدن

ای كه اومدی و با من
حرف روييدن رو گفتی
چه جوری دلت اومد و من رو
با خودم تنها گذاشتی

اون كه از فاصله رنجور
تنش از زخم تو سيره
برای فرار و بی تو بودن
ديگه ، دلش می خواد بميره

08/09/1383 - بامداد 11:00


صفحه اصلي :: آرشيو

This page is powered by Blogger. Isn't yours?          

نجوا (Archives)




نجوا


LINK
LINK
LINK
LINK
LINK
LINK
LINK



 


آرشيو