|
نجوا |
paskocheh
|
Thursday, November 17, 2005
باران و تو
باران می بارد و من خيره ياد چشمهايت هستم باران می بارد و من بی اندازه دلتنگی را سايه وار در كنار خويش ميابم ، با اينكه آفتاب پشت ابر خزيده اما سايه يادت مرا تنها نميگذارد می دانی تمام این قطره های باران ، ميزان خواستن توست از سوی من 25-08-84 14:26 ظهرانه روز چهارشنبه
Comments:
Post a Comment
|